● تلقين مي كنيم
3 2 1 : «امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،
امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،
امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،
امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،امسال سال خوبي هست،
امصال صال خوبي حصط !!»
● دلايل كاملا منطقي ـ عقلاني و احساسيي وجود دارد
كه من الان به جاي نوشتن اين مزخرفات،
بايد زار بزنم،دانه دانه شيشه هاي خانه را خورد كنم،
ديوارهاي اتاق تازه رنگ شده ام را خط خطي كنم،
مانيتور بدهيبت جلويم را در وسط حوض بياندازم،
ناخن هايم را بجوم، دندانهايم را به هم فشار دهم،
و شايد از آن قرص پينك ها بخورم!
اما نمي دانم چرا اين وقت شب،
دارم چيپس سركه نمكي با ماست ميخورم ،
و گوش چپم را هي ميخوارانم!
● و هركس كه
ما را سه بار عصباني كند،
و روي خط اعصابمان برود،
برايش گورستاني از آتشي بس عظيم ،
در ذهنمان مي سازيم
و در آنجا هيچ گوري برايش نمي كنيم
تا اجسادش خوراك لاشخورها شود….!
● گلاب به رويتان!
يك لحظه تصور كردم اگر قرار باشد همه آن حرفهايي كه
تا به حال خورده ام را بالا بياورم،
هيچكي امشب با چشمهاي خشك از اين محفل بيرون نميره…!
● من كلاً توي جمع دو حالت بيشتر ندارم:
يا اينقدر آروم و بي صدا وعنق وبي توجهم كه همه دلشون ميخواد بندازنم تو كوچه!
يا اينكه از بس سروصدا ميكنم و حرف ميزنم و شلوغ بازي درميارم،
همه درآن واحد با اينكه من الان توي كوچه باشم ، بهتره،
شديداً موافقند!